سفرنامه چادر کردیم رفتیم تماشا

سفرنامه چادر کردیم رفتیم تماشا شامل روایتی به‌قلم عالیه خانم شیرازی است؛ زنی قاجاری که با قلم جذاب و جزئی‌نگرش وقایعِ پیش‌آمده در حین سفر طولانی‌مدت خود و خانواده‌اش به حج را روایت می‌کند. در ادامه می‌توانید معرفی سفرنامه چادر کردیم رفتیم تماشا را در مجله بوکارو مطالعه کنید.

معرفی سفرنامه چادر کردیم رفتیم تماشا

مسیری که کاروان عالیه خانم شیرازی برای رسیدن به شهر مکه پیموده‌اند. عالیه خانم شیرازی کسی است که داستانِ سفرش به حج را در سفرنامه چادر کردیم رفتیم تماشا روایت می‌کند. این زنِ قاجاریِ سوادمند که سفرش را از کرمان به‌مقصد مکه و مدینه آغاز می‌کند، با قلمی جذاب و گویا از جزئیاتی در سفرنامه‌اش می‌نویسد که خواننده انتظارش را ندارد.

افزون‌بر روایت مشکلات و سختی‌های پیش‌آمده درطول مسیر که تقریبا بخشی جدانشدنی از سفرنامه‌ها هستند، عالیه خانم شیرازی از موارد جزئی، اما پراهمیتی چون قیمت اقلام موردنیازی که در راه خریداری می‌شوند یا اخباری که از اوضاع مملکت مخابره می‌شوند، سخن می‌گوید که جذابیت مضاعفی به این اثر می‌بخشند.

این کتاب که توسط نشر اطراف منتشر شده، شامل دو بخش می‌شود.

بخش اول شامل شروع سفر از کرمان به مقصد بمبئی می‌شود و بخش دوم مربوط‌به تهران و اقامت یک‌سال‌و‌نیمه‌ی عالیه خانم شیرازی در دربار ناصرالدین شاه و روایت وقایع پیش‌آمده در این دربار از دیدِ متفاوت و ریزبینانه‌ی یک بانوی قاجاری می‌شود.

برخلاف آنچه از موضوعیت کتاب برمی‌آید، سفرنامه چادر کردیم رفتیم تماشا تنها به‌صورت مختصر و جزئی به حج و آداب و اتفاقاتش می‌پردازد.

عالیه خانم بیش‌از همه‌چیز در این سفرنامه سعی کرده مواردی راجع‌به سفرش را روایت کند که ربط چندانی به حج ندارند؛ اما به‌سبب روایت شرایط تیره‌وتار آن‌روز‌های ایران، وضعیت آبادی‌ها و دشواری‌هایی که برای کاروانش پیش می‌آمد، در انتقال درک درستی راجع‌به دوران قاجار و جزئیات زندگی روزمره افراد به مخاطب، مؤفق و جذاب ظاهر می‌شود.

نکته‌ی جالب درباره‌ی کتاب این است که در ابتدا هم‌سفر عالیه خانم، یعنی شخصی به‌اسم ولی‌خان قصد نوشتنِ این سفرنامه را داشته و حتی شاهد این هستیم که چند بند اول نیز به قلم او به رشته‌ی تحریر درآمده؛ اما طبق آنچه که عالیه خانم روایت می‌کند، ولی‌خان به‌دلیل تنبلی و عدم اراده‌ی کافی برای ادامه‌ی این سفرنامه، کار را رها می‌کند تا شاهد قلمِ این بانوی قاجاری باشیم.

در‌همین‌باب در ابتدای سفرنامه چادر کردیم رفتیم تماشا می‌خوانیم:

مجبور شدم لابد با این خط نحسِ نجس خودم شرح حالی بنویسم که یادگار بماند. آیا بنده زنده برگردم یا بمیرم، به امید خداوند آن­چه مقدر گردد، خوب است.

آغاز سفر

سفر عالیه خانم در بیست‌و‌پنجم رمضان سال 1309 قمری آغاز می‌شود. به‌همراه او ولی‌خان و همسر بیمارش، دختری به‌نام فاطمه و یک خدمتکار نیز راهی این سفر می‌شود.

مسیری که آن‌ها به‌ناچار برای رسیدن به مکه انتخاب می‌کنند، سخت و البته غیرمرسوم است. درحالی‌که آن‌ها به‌طور معمول کاروان‌ها ازطریق آب‌های خلیج فارس به‌سمت ساحل جنوبی حرکت می‌کردند، آن‌ها به‌دلیل نبودِ کشتی‌ای که مستقیماً از بندرعباس به‌سمت شهر جده حرکت کند، بالاجبار راهی بمبئی می‌شود تا در آن‌جا به‌همراه سایر مسلمانان به‌سمت عربستان حرکت کنند.

درطول این سفر، عالیه خانم به‌وضوح نارضایتی خودش را از شرایط نشان می‌دهد؛ محیط آلوده، غذای نامناسب، دریازدگی و درگیری با طوفان و گم‌شدن در میانه‌ی آب‌های آزاد برای این بانوی قاجاری شرایطی سخت و زجرآور را به‌ارمغان آورده بود؛ با‌این‌حال، خوشبختانه این مسائل موجب نمی‌شود تا نویسنده دست‌از روایت‌گری‌اش بردارش!

در قسمتی از سفرنامه، عالیه خانم می‌گوید:

ولله اگر فهمیدم کجا آمدم و کجا می‌­روم یا فهمیدم چطور طواف کردم. از دو حال بیرون نیست یا اینکه اعمال من به هیچ وجه مقبول نیست یا اینکه خیلی‌خیلی مقبول افتاده. الهی خدا خودش قبول فرماید.

تا قبل‌از بازگشت به ایران، شاهد بیماری در کاروان و مرگ همسر ولی‌خان هستیم که به‌درستی سختی‌ها و خطرات ی سفر در آن زمان را بیان می‌کند.

همچنین وصول اخبار مربوط‌به شیوع وبا در ایران را شاهد هستیم که باری‌دیگر ترس به‌دل کاروان می‌اندازد.

بازگشت به ایران و دربار ناصری

عالیه خانم پس‌از اینکه به ایران بازگشت، یک سال‌و نیم در تهران توقف می­‌کند؛ از‌این‌رو، نیمی از سفرنامه چادر کردیم رفتیم تماشا به وقایع تهران و دربار ناصری مربوط است که اتفاقا نیمه‌ی جذاب‌تر کتاب نیز محسوب می‌شود.

عالیه خانم در بخش دوم از سفرنامه‌اش از مهمانی‌ها، عروسی‌ها و مراسم‌های مختلف شادی و عزا می‌نویسند و مشاهدات خود از وضعیت زنان و دختران در دربار و وضع حرم‌سراها و آداب و رسوم رایج در کاخ را روایت می‌کند. نکته‌ی مهم اینکه این مشاهدات از زبان یک زن روایت می‌شود که دیدی متفاوت را به خواننده می‌دهد.

او در مدت یک‌سال‌و‌نیمی که در تهران زندگی می‌کند، اوفاتش را در منزل غلامحسین‌خان، پسر ابراهیم‌خان ظهیرالدوله میگذراند که دخترش یکی‌از زنان ناصرالدین شاه بود.

او درباره‌ی زنان دربار چنین می‌­نویسد

صبح سر و وضع ما را درست کردند. کالسکه درست کردند، ما را بردند اندرون. دیگر نمی‌­دانم چقدر محبت و التفات نواب علیه کردند. آنچه بنویسم کم است. به این نشان که پانزده روز مرا نگاه داشتند. روزها هی‌هی زن­‌های شاه می­‌آمدند. تماشا می‌­کردم. عصرها می­‌رفتیم حیاط شاه. هشتاد زن شاه همه بزک می­‌کنند. زرد، سرخ، سبز، همه رنگ. چارقدها کارس نازک. مثل ملائکه­‌های تعزیه. شاه خودش جلو می­‌افتد، زن‌­ها دنبالش.

نکته‌ی جالب‌توجهِ دیگر درباره‌ی این سفرنامه، نوشتن درباره‌ی روابط شاه با همسران و فرزندانش است که درنوع خود متفاوت و البته جالب به‌نظر می‌رسد.

سفرنامه‌نویس این کتاب بیشتر اوقاتش را در این دوران به راه‌اندازی عروسی دختران دربار اختصاص می‌دهد. از خرید پارچه و جهاز بگیرید تا دوخت‌ودوز و تهیه‌­ی دعوت­‌نامه­ برای مهمانان عروسی و پختن شیرینی برای مراسم عروسی. شرحی که عالیه خانم از این مراسم می­‌دهد شامل مراجعه‌ی مداوم او به بازار و سروکله‌زدن با تجار و بازاری‌ها و بیان قیمت‌هایی است که تصویری ناب و جدید درباره‌ی بسیاری از رسوم و بهای اجناس در روزگار پیشین ایران می‌دهد.

منبع: بوکارو

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.