معرفی کتاب قهوه تلخ آقای نویسنده
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معین، در اردیبهشت ماه سال 1396 شگفتیساز دنیای نشریات ایران شد. استقبال فوقالعاده و صفهای طولانی خرید تنها چند روز پس از رونمایی رمان، آنهم در روزهایی که اهالی قلم از بیمیلی مخاطبین به کتاب و کتابخوانی گلایه داشتند، اتفاقی شگفتانگیز بود. نکتهٔ دیگری که باعث تعجب بیشازبیش دنیای نشر شد، گمنامی نویسندهٔ این رمان پرفروش بود.
روزبه معین بعنوان اولین تجربهی جدیاش در رماننویسی، کتاب قهوه سرد آقای نویسنده را با انتشارات نیماژ به چاپ رساند. اولین رمان روزبه، طی مدت زمان یک ماه به چاپ بیستم رسید. عدهای علت فروش خوب کتاب قهوه سرد آقای نویسنده را بازاریابی قوی و حضور پر رنگ روزبه معین در شبکههای اجتماعی میدانند.
روزبه معین پیش از رونمایی از اولین رمان خود، قطعههایی از اثر خود را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشت؛ اتفاقی که درنهایت موجب شد تا با افزایش اشتیاق مخاطبین نسبتبه این کتاب روزبه معین، صفهای طولانی را برای خریدش شاهد باشیم.
فهرست مطالب
دربارهی روزبه معین نویسنده
روزبه معین زاده 3 مرداد 1370 تهران، نویسنده، رماننویس، نمایش نامه نویس، و کارتونیست اهل ایران است. او فعالیت حرفهای خود را با نوشتن نمایشنامه آغاز کرد و سپس به نوشتن رمان روی آورد. بنابر اظهاراتش، شوق نوشتن ابتدا در دوران کودکی در وی ظاهر شده و در همین دوران نوشتن را آغاز کردهاست. او سپس در دوران نوجوانی به کاریکتور و کارتون علاقهمندی پیدا کرده؛ اتفاقی که او را به سمت خلق چهرهها و شخصیتهای مختلف هدایت کردهاست.
به گفته خودش همواره آدم تنهایی بوده و از همچنان نیز پساز گذشت سالها از عمرش، تنهایی برایش لذتبخش جلوه میکند. معین لیسانس مهندسی شیمی از دانشگاه اراک دارد و تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان البرز به پایان رساندهاست. چندی از نمایشنامههای شاخص این هنرمند در دوران دبیرستان و دانشگاه به روی صحنه رفتهاست.
او در کنار نویسندگی در زمینههای مختلف هنری از جمله طراحی و شخصیت پردازی کارتونی (کاریکاتور) فعالیت میکند. وی همزمان با تحصیل در دانشگاه، دورههای تئاتر و نویسندگی را نیز گذراند. فعالیت حرفهای خود را به عنوان نویسنده با نمایشنامهنویسی آغاز کرد. معین از سال 1392 شروع به نوشتن کتاب قهوه سرد آقای نویسنده کرد و در سال 1396 آن را به چاپ رساند و خیلی سریع تبدیل به یک رمان پرفروش شد.
روزبه معین، رزومه چندان طولانی ندارد؛ بهغیر از کتاب «هنگامی که باران پیانو مینوازد»، «قهوه سرد آقای نویسنده» تنها کتاب روزبه معین به شمار میرود؛ با اینحال، طبق گفتهی وی، نوشتههای او تنها به موارد یادشده خلاصه نمیشود و بهاحتمالبسیار در آیندهای نزدیک آثار جدید و بیشتری را از او شاهد خواهیم بود.
داستان قهوه سرد آقای نویسنده
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده ماجرای یک نویسنده به اسم آرمان روزبه و یک دختر روزنامهنگار را روایت میکند. اینکه شخصیت اول داستان، خود یک نویسنده باشد جذابیت یا بهطور دقیقتر پیچیدگیهای خاصی به داستان اضافه میکند. نویسندهٔ داستان ما (آرمان)، در کودکی عاشق دخترپیانو نوازی میشود که 15 سال از خود بزرگتر است. دختر پیانو نواز برای یادگیری پیانو به خانهٔ پیرزنی در همسایگی آرمان میآمد. آرمان برای اینکه معشوقهاش بعد از یادگیری پیانو دیگر بهسراغ پیرزن نیاید و او را از دیدنش محروم سازد، نوتهای موسیقی دختر رویاهایش را جابجا میکند.
بیست سال بعد آرمان در کنسرت همان دختری که در دوران کودکی معشوقهاش بود، متوجه میشود که شخصی با نام ابی، که زمانی از دوستان نزدیک آرمان بود، خاطرات کودکی اورا دزدیده و خود را بجای آرمان جا زده بود. آرمان تلاش میکند که نقشههای پلید ابی رو رسوا کند اما در این راه با مشکلات بزرگی مواجه میشود، تا جایی که کار نویسندهٔ داستان ما به تیمارستان کشیده میشود. در تیمارستان با شخصیتهای جالبی آشنا میشود که فضای داستان را با جذابیتهای جدیدی همراه میکند.
بریده کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
من چند سال پیش دیوانهوار عاشق شدم، وقتی که فقط ده سال داشتم؛ عاشق یه دختر لاغر و قدبلند شدم که عینک تهاستکانی میزد و پانزده سال از خودم بزرگتر بود! اون هرروز به خونه پیرزن همسایه میاومد تا پیانو یاد بگیره. از قضا زنگ خونه پیرزن خراب بود و معشوقهٔ دوران کودکی من، زنگ خونه ما رو میزد، منم هرروز با یه دست لباس اتو کشیده میرفتم پایین و در رو واسش باز میکردم، اونم میگفت: «ممنون عزیزم!» لعنتی چقدر تو دل برو میگفت عزیزم!
پیرزنِ همسایه چند ماهی بود که داشت آهنگ «دریاچه قو» چایکوفسکی را بهش یاد میداد و خوشبختانه به اندازهٔ کافی بیاستعداد بود که نتونه آهنگ رو بزنه، به هر حال تمرین رو بیاستعدادی چربید و داشت کمکم یادمیگرفت. اما پشت دیوار، حال و روز من، چندان تعریفی نداشت، چون میدونستم پیرزنِ همسایه فقط بلده همین آهنگ «دریاچه قو» رو یاد بده و دیگه خبری از عزیزم گفتنها و صدای زنگ نیست! واسه همین همهٔ هوش و ذکاوت خودم رو به کار گرفتم.
یه روز با سادیسمی تمام، یواشکی، ده صفحه از نتهای آهنگ رو کش رفتم و تا جایی که میتونستم نتها رو جابهجا کردم و از نو نوشتم و گذاشتمشون سر جاش. یه صدایی تو گوشم داشت فریاد میکشید، فکر کنم روح چایکوفسکی بود! روز بعد و روزهای بعدش دوباره دختره اومد و شروع کرد به نواختن «دریاچه قو» شک ندارم کل قوهای دریاچه داشتن زار میزدن، پیرزن فقط جیغ میکشید، روح چایکوفسکی هم تو گور داشت میلرزید! تنها کسی که لذت میبرد من بودم، چون پیرزن هوش و حواس درست و حسابی نداشت که بفهمه نتها دست کاری شده.
همه چی داشت خوب پیش میرفت، هرروز صدای زنگ، هر روز ممنونم عزیزم و هر روز صدای پیانو بدتر از دیروز! تا اینکه پیرزن مرد، فکر کنم دق کرد! بعد از اون دیگه دختره رو ندیدم! ولی بیست سال بعد فهمیدم تو شهرمون کنسرت تکنوازی پیانو گذاشته. یه سبد گل گرفتم و رفتم کنسرتش، دیگه نه لاغر بود و نه عینکی، همه آهنگها رو با تسلط کامل زد تا اینکه رسید به آهنگ آخر! دیدم همون نتهای تقلبی من رو گذاشت رو پیانو! اینبار علاوه بر روح چایکوفسکی به انضمام روح پیرزن، تن خودمم داشت میلرزید؛ «دریاچه قو» رو به مضحکی هرچه تمام با نتهای اشتباهیِ من اجرا کرد! وقتی که تموم شد سالن رفت رو هوا! کل جمعیت ده دقیقه سر پا داشتن تشویق میکردن! از جاش بلند شد و تعظیم کرد و اسم آهنگ رو گفت اما اسم آهنگ «دریاچه قو» نبود! اسمش شده بود «وقتی که یک پسر بچه عاشق میشود» فکر میکنم هنوزم یه پسر بچهام!
جمعبندی معرفی کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده را اگر بخواهیم در یک جمله توضیح دهیم میتوانیم بگوییم «رمانی که عشق را با معما و هیجان مخلوط کرده است.» در طی خواندن رمان هیجان و حس ماجراجویی خواننده تقویت میشود، اثر روزبه معین به خوبی خوانندگان را ترغیب میکند که با شوق و هیجان منتظر فرجام داستان بمانند. در طول داستانی با دیالوگهایی مواجه میشویم که میتوان در آنها غرق شد، دیالوگهایی که میتوان آنها را چندینبار خواند. بازی با ذهن خواننده و دیالوگهای زیبا، دو بازوی قدرتمند این رمان محسوب میشوند. بهدلیل حسوحال عاشقانه و غمناکی که در روح کتاب نهفته است، افراد احساسی بهتر با کتاب خو گرفته و با شخصیتهای داستان ارتباط عمیقتری برقرار میکنند.
پیشتر اشاره کردیم که قهوه سرد آقای نویسنده، اولین تجربهی جدی روزبه معین است، بنابراین خطاهای فنی و گاها متن های مبتدیگونه دور از انتظار نیست. بعضا متن رمان پایش را فراتر از حد واقعیت میگذارد و بیشاز حد رویایی و دور از منطق و عقل میشود. منتقدین و حتی طرفداران این کتاب نیز در یک موضوع اشتراک نظر دارند؛ پایان بد داستان و راز سام در کتاب قهوه سرد آقای نویسنده! شاید بتوان گفت فرجام داستانی که روزبه معین روایت میکند، بزرگترین نقطه ضعف این رمان باشد. از پایان بد قصه و راز سربهمهر سام که بگذریم، خلاقیت نویسنده در بازیدادن ذهن مخاطبین و دیالوگهای اثرگذار و فوقالعاده، باعث میشود که این رمان حداقل ارزش یکبار خواندن را داشته باشد.
وبسایت کافهبوک در نقدوبررسی و معرفی کتاب قهوه سرد آقای نویسنده از روزبه معین از عبارت زیر برای توصیف پایانبندی داستان استفاده کرده است:
در طول خواندن کتاب قهوهٔ سرد آقای نویسنده مدام نویسنده را تحسین میکردم که چه کتاب خوبی نوشته و چقدر خوب با ذهن خواننده بازی میکند. اما وقتی به آخر کتاب رسیدم حسابی غافلگیر شدم. پایان کتاب دور از انتظار، عجیب و حتی میتوانم بگویم ناامید کننده بود. در حدی که میتوانم به شما پیشنهاد کنم 18 صفحه آخر کتاب را نخوانید! نکته دیگری در مورد این رمان این است که یک معمای ریز در آخر کتاب وجود دارد که ذهن خواننده را درگیر میکند. جواب این معما به نظر من چیز خاص و مهمی نیست، مگر اینکه نویسنده قصد داشته باشه ادامه این کتاب را منتشر کند.
بهطورکلی، متن ساده و شیوایی که روزبه معین برای این کتاب عاشقانه و معمایی نوشته، مطالعه را برای افراد غیرکتابخوان نیز سهل و آسان میسازد؛ همین امر موجب شده تا افرادی که برای شروع کتابخوانی بهدنبال کتاب مناسبی هستند، قهوه سرد آقای نویسنده معرفی کتاب مناسبی برایشان باشد؛ بااینحال، برای آندسته از افرادی که به مطالعهی کتاب بهصورت حرفهای علاقهمند هستند و تاکنون آثار فاخری را خواندهاند، بیشک متن قرارگرفته در کتاب قهوه سرد آقای نویسنده پرایراد و بعضا غیرقابلتحمل جلوه میکند.
منبع: مجله بوکارو